18 اردیبهشت 93



میگن این نوشته ایرج میرزاست راستش در کل خیلی فرق نداره از کیه مهم اینه که یه ایراد مهم ما ایرونی ها رو گوشزد کرده:



ایرانیا کلن ملت مشاهده گرن...

اعدام باشه نگاه میکنن...

دعوا باشه نیگا میکنن...

تصادف باشه نیگا میکنن....

پیرزن 80 ساله تا دختر 4 ساله باشه نیگا میکنن...

طرف با زنش باشه نیگا میکنن....

ماشین قراضه سوار باشی نیگا میکنن....

ماشین آخرین سیستم سوار باشی نیگا میکنن....

کلن هرچی باشه نیگا میکنن...



واقعا اگه این نیگا کردن رو از ما بگیرن خیلی بیچاره میشیم...



این متن رو اینجا گذاشتم داشتم بهش فکر میکردم که رفتم در عوالم دور... رفتم سال های نوجونی و جوونیم... اون زمان مثه حالا که نبود فکرا و همینطور محیط خیلی بسته بود کفش و جوراب سفید توی مدرسه نمیتونستی بپوشی شلوار لی که استغفرولله جزو البسه شیطان بودووو یادمه توی دانشگاه جرات نمی کردیم با پسرا صحبت کنیم دوست همسر اسبقم هم دانشگاهیم بود ما هر روز مثه بز از کنار هم میگذشتیم اون روشو میکرد اونور من رومو میکردم اینور که نکنه چشممون توی چشم هم بیفته و مجبور بشیم سلام علیک کنیم که اونوقت کارمون با کرام الکاتبین بود البته شایدم اینقدرا هم سخت نمیگرفتن اما از بس محیط بسته و مسموم بود و از بس ما توسری خور و بیچاره بودیم که به این امر رضایت می دادیم و صدامون در نمیومد اینو نوشتم که بگم چرا توسری خور و بیچاره بار اومدیم .. ما توی یه شهر کوچیک اما نام آشنا توی یکی استان های ایران اسلامی! به دنیا اومده و بزرگ شدیم با وجودی که خونواده ما یه خونواده به نسبت اون روزا امروزی و آزاد بود اما یه دایی (که خدا رحمتش کنه) داشتم که بسیاررررررررر متعصب بود یه چیز عجیب غریب بود توی ذهن بنده البته با توضیحات دایی جان رفته بود که دختر باید سر به زیر باشه از پسرا باید فاصله بگیره البته خدا رو شکر پسرای فامیل تا حدود زیادی از این قانون مستثنی بودن این بود که من دختر نوجوون 14 ، 15 ساله وقتی میرفتم خیابون یه عده پسر که میدیدم رم! می کردم البته اون موقع مثه الان نبود که پسرا از دیدن یه عده دختر رم کنن... خلاصه هر وقت میرفتم خیابون و یه عده پسر جوون رو میدیدم که سر کوچه ای خیابونی جمع بودن من بدبخت دچار مصیبتی میشدم که نگو... دلهره تمام وجودمو میگرفت و میموندم چطوری از کنار اینا رد بشم و از اونجا که به قول ایرج میرزا که روحش شاد باد ملت ما هم از قدیم الزمان ملتی مشاهده گر بودن این عده جوون هم با چشم و البته زبون های تیزشون! چنان به سرمون میاوردن که از زن بودن خودمون پشیمون میشدیم...

اینا رو نوشتم که بگم هنوز هم بعد اینهمه سال و هم اینکه مدت هاست به کلان شهر تهران اومدیم و هم اینکه الان دیگه جوان هم نیستیم در ضمن خودمان تا اندازه ای گرگ هم شده ایم! اما باز وقتی یه عده مرد رو میبینیم که البته باز خصلت مشاهده نگریشون رو به قوت خود حفظ کردن وقتی میخوام از کنارشون رد بشم همون ترس مبهم قدیم البته کمی کمتر به سراغم میاد و با دستپاچگی و با مصیبت اقدام به عبور از برشان می کنم...

کاش دایی من به جای اینکه بهمون میگفت مرد دیدی سرتو بنداز پایین و سعی کن بادشون هم بهت نخوره میگفت سرتو بلند کن و با قدم های استوار و بی اهمیت از کنارشون رد شو...

و ای کاش ملت فهیم ما یاد میگرفتن وقتی شخصی با هر ظاهری از کنارتون رد میشه اینقدر بهش زل نزنید به خدا اونم آدمه مثه شما اینقدر با چشماتون و گاهی با کلمات نامبارکتون عرصه رو بهش تنگ نکنید..

که اگه این ای کاش ها تبدیل به فرهنگ میشد چه می شد...



نظرات 11 + ارسال نظر
سیاوش یکشنبه 21 اردیبهشت 1393 ساعت 11:11 http://shadnameh-man.blogfa.com/

سلام
اون کاش آخر متنتون دیگه عقده فرهنگی شده برای این ملت همیشه در صحنه
متاسفانه ما رفتار های زشت و نا بخردانه ای را در بطن فرهنگمون نهادینه کردیم و قرنها طول می کشد تا دامن فرهنگ از این خورده فرهنگ ها پاک شود
من همیشه می گم اقدام چکشی نتیجه معکوس می دهد وقتی دختر و پسر را غربال کنی و از همدیگر بترسونیشون همین میشه که الان ما در کف خیابون ها می بینیم
هیچ کدام کرامت انسانی طرف مقابل را در نظر نمی گیرد
اگر ما فرزندانمان را با هویت ایرانی بار بیاریم و بهشون یاد بدهیم دختر و پسر یکسان و یک اندازه ارزش و کرامت دارند دیگه هیچ تعدی و تجاوزی به حقوق همدیگر نمی کنند
متاسفانه ما دختر را چون صدف گرانبها در حصار می خواهیم حقوقش را ضایع می کنیم بخاطر خودخواهی خودمان
پر حرفی کردم ببخش - این کامنت اصلاح شده قبلی است
ما می فرمایید زن شوهر دار
الان من دیدم خانم دستش تو دست شوهرشه دارن با نگاه می خورنش

اون قبلی رو که تایید کردم اینم میذارم کنار اون ..
دقیقا منظورم همین بود که در آخر اضافه کردی

سیاوش یکشنبه 21 اردیبهشت 1393 ساعت 10:38 http://shadnameh-man.blogfa.com/

سلام
اون کاش آخر متنتون دیگه عقده فرهنگی شده برای این ملت همیشه در صحنه
متاسفانه ما رفتار های زشت و نا بخردانه ای را در بطن فرهنگمون نهادینه کردیم وقرنها طول می کشد تا دامن فرهنگ از این خورده فرهنگ ها پاک شود
من همیشه می گم اقدام چکشی نتیجه معکوس می دهد وقتی دختر وپرس را قربال کنی و از همدیگر بترسونیشون همین میشه که الان ما در کف خیابون ها می بینیم
هیچ کدام کرامت انانی طرف مقابل را در نظر نمی گیرد
اگر ما فرزندانمان را با هویت ایرانی باور بیاریم و بهشون یاد بدهیم دختر وپسر یکسان و یک اندازه ارش وکرامت دارند دیگه هیچ تعدی وتجاوزی به حقوق همدیگر نمی کنند
متاسفانه ما دختر را چون صدف گرانبها در حصار می خواهیم حقوقش را ضایع می کنیم بخاطر خودخواهی خودمان
پر حرفی کردم ببخش

سلام بر شما

دقیقا این اقدامات نتیجه معکوس میده و داد چیزی که ما الان مشاهده میکنیم هیچ حرمتی دیگه باقی نمونده یه زمان زنی همسر داشت دیگه خیالش راحت بود که مورد تعرض قرار نمیگیره اما الان اصلا این مسئله مهم نیست آنقدر که از هم خواستن دور نگهمون دارن که باعث شده عقده هامون برای باهم بودن چند برابر بشه و به یه بیماری لاعلاج تبدیل شده...
ممنون از حضورت خوشحالم کردی سیاوش

وفیق شنبه 20 اردیبهشت 1393 ساعت 23:05 http://hayel.blogfa.com

سلام

بستگی دارد

آخر شب ها گوسپندهایمان را می شماریم
اول شب هم منتظر آخر شب می مانیم
و در طول روز هم به شب فکر می کنیم

سلام

یعنی شما آخر شب به بعد حوصله ات سر نمی رود؟
همه این ها که ختم به شب و گوسفند شماری شد

خوش به حالت برادر

بابک اسحاقی شنبه 20 اردیبهشت 1393 ساعت 11:04

بعید میدونم این جملات مال ایرج میرزا باشه ولی مهم اینه که کاملا درست گفته .
ممنون از محبتت که همیشه سر میزنی به جوگیریات
ارادت

منم مطمئن نبودم اما به قول شما مهم مطلبیه که گفته گوینده اون اهمیت نداره...

منم ممنون که بهم سر زدید خیلی محبت کردید

مسعود جمعه 19 اردیبهشت 1393 ساعت 20:52 http://donyaye-kaghazi.blogfa.com

سلام دوست من
امیدوارم حالت خوب باشه و روزات با آرامش بگذره.
آره کاملا قبول دارم، ما ایرانیا دقیقا همین هستیم !!!
حتی خیلی وقت ها یه چیزای بزرگ ، یه کسای بزرگی که خیلی برامون عزیز هستن و بهشون شدیدا وابستگی داریم ازمون میگیرن و فقط نگاه میکنیم. اینم یه مدل نگاه کردن ما ایرانیاس
و بعد شروع میکنیم ... !
روز و شبت خوش
فعلا

سلام بر مسعود عزیز
نگاه میکنیم و می گذریم و گاه نمی فهمیم نگاهمان چه زخم عمیقی بر روح دیگری می زند...

روز وشب و تو هم خوش دوست خوبم

مهدی جمعه 19 اردیبهشت 1393 ساعت 19:53 http://catharsis.blogsky.com

ما کشوری هستیم که به قول محمد زکی حسن ایرانیان صدهزار سال فرهنگ دارند . اما تو مرحله ی عمل همه چیز باید فرهنگ سازی شه .
ما توی این ادعا که کشور بافرهنگی هستیم هم غلو میکنیم

ممنونم از توضیحت ما همیشه در حال افراط و تفریطیم

گمشده در هارمونی جمعه 19 اردیبهشت 1393 ساعت 01:22 http://lostinharmony.blogsky.com/

هعی

روزگارش یادت رفت هـــــــــا
گمشده عزیز

مهدی پنج‌شنبه 18 اردیبهشت 1393 ساعت 21:27 http://catharsis.blogsky.com

سلام طوری نوشتی که فکر میکنم بالای چهل سال دارید .
حقیقت اینه که این نوع نگاه فقط مربوط به ایران و ایرانی نیست و حتی در فیلمها و دوربین مخفیهای خارجی کاملا این امر مشهوده ولی خوب توی ایران بافرهنگ مون این قضیه هم مثل همه چیزای دیگمون جدای فرهنگسازی ( به قول مسئولین زحمت کش ) همه چیز غلو شده ست .

سلام آقا مهدی عزیز
دوست خوبم چهل رو چطوری حدس زدی نمیدونم اما پر بیراه نگفتی
متوجه منظورت از غلو شده رو نفهمیدم یعنی این رفتار و حرکات غلط ما ایرانی ها زیادی بزرگ نمایی شده یا ما مثه خیلی رفتارا و کارا و حرفا مشغول افراط تفریطیم؟؟؟

اگه حوصله داشتی یه توضیح کوچولو بهم بده من کمی خنگم

مرسی که بهم سر زدی و مثل همیشه

فرهاد پنج‌شنبه 18 اردیبهشت 1393 ساعت 20:55

شاید این حرفم بعضی ها رو به جوش بیاره اما بخدا از ایرانی بودن خودم شرمسارم...
هرچه خصلت بده ما ایرانی ها داریم.افتضاحیم
فرهنگ به کل نداریم
همین دیروز تو اتوبوس چندتا وحشی داشتن به یه دختر بیچاره دست دازی میکردن دوست داشتم از پنجره مینداختمشون بیرون
تف به این زندگی که ما کردیم تو این مملکت

فرهاد عزیز باید فرهنگ سازی بشه ما در عین داشتن خصلت های بسیار نیک اما صد چندان اخلاق و اصول بسیار زشت و ناپسندی داریم ..
هر که از خودش باید شروع کنه

ممنون فرهاد از حضورت باز هم بهم سر بزن

سهیلا پنج‌شنبه 18 اردیبهشت 1393 ساعت 13:56 http://fany-rooz-2001.blogsky.com/

سلام خاطره ی عزیزم
ما 5تا خواهر بودیم اما پدرم همیشه بهمون میگفت اگه لخت مادرزاد هم برید تو یه پادگان پراز سرباز تا خودتون نخواهید کسی نمیتونه بهتون تعرض کنه...پس هرکجا که میرید محکم باشید و از هیچی نترسید.....خدابیامرزدش....و همه ی درگذشتگانمون رو....

سلام سهیلای عزیز

خداوند پدرتون رو بیامرزه خونواده ما با وجودی که توی یه شهر کوچیک بودیم اما به نسبت خیلی امروزی و آزاد و روشنفکر بودن اما این دایی جان بنده از اون آقایون خاص متعصب و غیرتی بود..
و حالا به این نتیجه که شما نوشتید رسیدم تا زنی خودش اجازه نده هیچ مردی نمیتونه بهش دست درازی کنه البته استثنا در همه جا هست...

مرسی که بهم رسیدی بانو

وفیق پنج‌شنبه 18 اردیبهشت 1393 ساعت 12:01 http://hayel.blogfa.com

سلام
بهتره بگی چی نمی شد ؟؟!!!

یادمه یه جائی خونده بودم که اگه یه وقتی یه خانم رو که مثلا زیر بارونه یا آفتاب و تاکسی هم نیس و مسیرتون هم میخوره سوارش کنید و بدون هیچ حرکت اضافه ای برسونیدش تا اینجوری بهش احساس امنیت رو بدید

مام یه بار همچین شرایطی پیش اومد یه خانم محترم رو سوار کردم که تا انتهای خیابون برسونیمش ..

وقتی پیاده شد گفت بی خاصیت ما رو از کاسبی انداختی ......

تازه فهمیدیم که وقتی خاصیتی نداری نباید الکی به کسی احساس امنیت بدی!!!!!

سلام وفیق



نتیجه جالب و تفکر برانگیزی گرفتی در عین طنزی که توش بود..

بی خاصیت باشی و امنیت بدی به که پر خاصیت باشی و امنیت بگیری...(به قول دوستی قال خاطره ر ه)

ممنون از حضورت وفیق عزیز

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد