سلام

سال ها پیش وبلاگی داشتم که در اوج یک شکست عشقی!!! ایجادش کرده بودم یه سری شعر!!! که چه عرض کنم دل نوشته بهتره اسمش رو بذارم توش گذاشته بودم دوستانی هم بودند که میومدند و میخوندند و نظر میدادند این ادامه  داشت تا کم کم درد این شکست! فروکش کرد و زخمم تقریبا التیام پیدا کرد این شد که وبلاگم هم از خاطره ها محو شد.

حالا باز امشب هوس نوشتن و درست کردن وبلاگ به سرم زده این بار خدا رو شکر دیگه خبری از عشق و عاشقی و شکست و این حرف ها نیست فقط دلم میخواست بنویسم اونم به صورت ناشناس... اول توی دفترم شروع کردم به نوشتن اما خب دلم میخواست کسانی باشند که منو بخونن و باهام همراه بشن این شد که اومدم و این وبلاگ رو درست کردم.. هر اسمی رو هم برای وبلاگم انتخاب کردم زرنگ تر از من قبلا انتخابش کرده بود خب وبلاگ نویسی چیز جدیدی نیست من تازه وارد شدم برا همین اسامی درست حسابی رو قدیمی تر ها برداشته بودند و بنده مثل همیشه که آخر همه چیز میرسم محکوم شدم به انتخاب محکومین... باشد که مورد توجه قرار بگیره و دوستانی پیدا کنم و پیام ها دریافت کنم... (خب از قدیم گفتن که آرزو بر جوانان عیب نیست هر چند دیگه جوان نیستم اما تا وقتی که بتونم عاشق بشم خودم رو جوون میدونم)

توی وبلاگم میخوام نقاب از چهره بردارم و حرف های ناگفتمو بزنم اما اسامی و بعضی فضاها رو ناچارم تغییر بدم.

من یک زن هستم زنی از سرزمین پرهیاهو و آشفته ایران.. با ناکامی ها که گاه خود کرده بوده و گاه به سر آمده...

خیلی دلم میخواد بنویسم اونقدر بنویسم و بنویسم که خالی بشم از درد کهنه و مزمنی که در درونم هست...


یا حق


پ.ن:


به محیط این سایت خیلی وارد نیستم اگه اشتباهی داشتم یاایرادی دیدید به بزرگواری خودتون ببخشید..


در ضمن من باز هم میگم نویسنده نیستم فقط میخوام بنویسم لطفا همراهم باشید .


 آدم مذهبی هم نیستم اما از لفظ یا حق خوشم میاد